مرور روزنامه‌های چهارشنبه ۱۶ اسفندماه
کارگران در انتظار تعیین مزد ۱۴۰۳، مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی علیه دانشگاهیان!، سیر تا پیاز بازار گوشت، مرغ و تخم‌مرغ، ماموریت‌های مجلس دوازدهم، خیز اقتصاد ایران برای جهش سرمایه گذاری، احیای ۲۴۰ هزار میلیارد تومان از سرمایه‌های راکد و انتقاد نمایندگان ازحفره‌های قانون جدید انتخابات از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است.
کد خبر: ۱۱۵۷۴۴۶
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۸:۴۷ 06 March 2024

به گزارش «تابناک» روزنامه‌های امروز چهارشنبه ۱۶ اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که دشتیاری، در انتظار دست یاری، ۳ واکنش شگقت برانگیز به انتخابات، حاشیه‌های سیاسی بر پرونده هسته‌ای ایران، بررسی آماری ۳ انتخابات دهم، یازدهم و دوازدهم و تشکر رهبر انقلاب از حرکت جهادی مردم در انتخابات در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

 
 

در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم:

 
 
 
 
 
Remaining Time -1:21
 
logo

میخوای زانو دردت رو بدون قرص برای همیشه خوب کنی؟ (شمارتو وارد کن!)

مشاوره بگیر!
 

 

 


تجربه تلخ سیاسی برای پرفسور غیرسیاسی


روزنامه جوان طی یادداشتی در شماره امروز خود نوشت: پرفسور مجید سمیعی در ایران حضور ندارد، اما به دلیل رفت و آمدهایش به ایران و به دلیل آنکه پیوند خود را با سرزمین مادری قطع نکرده و از همه مهم‌تر، به دلیل اصالت ایرانی بودن مورد تکریم و افتخار و احترام مردم ایران است. او یک پزشک و جراح معروف ایرانی در سراسر جهان است و برخی حتی او را برترین جراح مغز و اعصاب جهان می‌دانند. او ریاست بیمارستان خصوصی علوم عصبی هانوفر در آلمان را بر عهده دارد که خود بنیان‌گذار آن بوده‌است. 
در روز‌های اخیر ویدئویی از حضور پرفسور سمیعی در کنسرت یکی از خواننده‌های لس آنجلسی جنجالی شده است. او که در کنسرت ابی حضور یافته، در میانه کنسرت به روی سن دعوت می‌شود تا هم مورد تقدیر قرار گیرد و هم دقایقی صحبت کند، اما با حضور او در سن، کم کم صدا‌هایی از حضار بلند می‌شود، باورکردنی نیست، اما پرفسور سمیعی را هو می‌کنند! و بعد هم شعار‌هایی علیه مقامات جمهوری اسلامی سر می‌دهند و اجازه نمی‌دهند پرفسور صحبت کند. حتی فریاد می‌زنند برو بیرون!
در این میان خواننده مذکور هم که سلطنت‌طلب و مخالف جمهوری اسلامی است، هیچ تلاشی برای آرام کردن فضا و ممانعت از توهین به مهمانی که خودشان روی سن دعوت کرده‌اند، نمی‌کند و بی‌اعتنا مشغول نوشیدن آب می‌شود! پرفسور سمیعی سن را ترک می‌کند و حاضران مکرر فریاد «زن، زندگی، آزادی» سر می‌دهند. 
براندازان معتقد هستند جمهوری اسلامی قدر نخبگان ایران را نمی‌داند و در خارج از کشور آن‌ها بیشتر تکریم می‌شوند. با این حال مواجه خودشان با یک نخبه تمام و کمال ایرانی با ۸۷ سال سن این‌گونه است و دلیلش هم آن است که برخی مقامات جمهوری اسلامی جزو انبوه بیماران پرفسور سمیعی بوده‌اند. یعنی انتظار داشته‌اند این جراح به خاطر دل براندازان دست از معالجه برخی بیماران خود بکشد و بگوید شما را درمان نمی‌کنم! از سویی ابراز ارادت او به امام رضا علیه‌السلام هم در برنامه دورهمی به مذاق براندازان خوش نیامد. 
پرفسور سمیعی همچون قریب به اتفاق پزشکان و بر مبنای سوگند پزشکی خود، اعلام کرده که «مداوای بیماران بدون توجه به مذهب و نژاد و پیشینه، وظیفه هر پزشکی است.» با این حال، عقل برانداز به چنین اموری قد نمی‌دهد و برای هر کاری تفتیش عقاید می‌کند. 
پرفسور سمیعی هیچ گاه سیاسی نبوده است. از خواننده تا مقام سیاسی را معاینه یا درمان کرده است و طبعاً وظیفه پزشکی‌اش همین است. اما حالا در کنسرت کسی حضور یافته که به نظر می‌رسد تعمداً او را به روی سن دعوت کرده تا ناسزا بشنود! و مانع این ناسزاگویی هم نمی‌شود. این اتفاق تجربه تلخی را برای او رقم می‌زند، اما عبرت‌آموز است و در واقع براندازان و از جمله خواننده مذکور، خود را این‌گونه به پرفسور سمیعی و مردم ایران معرفی کردند.

 


انتخابات و درس‌هایی برای همه 


میثم قهوه چیان طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان انتخابات و درس‌هایی برای همه نوشت: رویداد‌های سیاسی مهم و درس‌آموزند حتی اگر کسی از آن‌ها درسی نگرفته باشد. چند روز پس از انتخابات مجلس شورای اسلامی همه جریان‌های سیاسی خود را برنده انتخابات می‌دانند، به نظر می‌رسد واقعیت متفاوت‌تر است و همه از قضا باید از آن درس بیاموزند. این میل به تصاحب پیروزی، ناشی از ناواقع‌گرایی جریان‌ها از درس‌گیری از واقعیت است، چیزی که می‌تواند رفتار غالب سیاسی در ایران باشد. در واقع این انتخابات شاهد شرکت بسیاری از ایرانیان واجد رای بود، بوی نارضایتی هم از رای‌دهندگان و آرا باطله می‌آمد و هم از شصت درصدی که نیامدند. از سوئی نفس انتخابات می‌تواند هشداری باشد از قهر‌ها و یاس‌ها، احتمالا باید تجدید‌نظر‌هایی جدی شود تا رضایت به چرخه انتخابات برگردد و قوای انتخابی شاهد کارایی بیشتری باشد و از سوئی دیگر همین نفس انتخابات می‌تواند به کسانی که از انتخابات مایوس شده‌اند و یا آن را ابزاری عقیم برای رسیدن به نتیجه‌ای سیاسی این پیام را می‌دهد که با اگر و اما‌هایی می‌توان در انتخاباتی دیگر شرکت کرد، هر چند این اگر و اما‌ها نسبی و ذهنی باشد و از هر منظری بتوان با نسخه‌ای متفاوت بیان شود. در بدو نظر، اما می‌توان دید که به رغم بسیاری از پیش‌بینی‌ها انتخابات هنوز در شهر‌های متوسط و کوچک کارزاری برای عرض اندام سیاسیون منطقه‌ای است. کسانی که در زیر پروژکتور مرکز قرار نمی‌گیرند. همین نشان از مشروعیت نظام سیاسی است که می‌تواند بسیاری را به پای صندوق رای بکشاند. برخی بر آنند که رشد سیاسی در شهر‌های متوسط و کوچک کمتر است، اما به نظر می‌رسد این نحو نگاه از بالا باشد. زیست سیاسی در شهر‌های غیرمرکز گفتمان دیگری دارد و آن تمایل به مشارکت در سیاست است. آن‌ها در گفتمان عدم شرکت، باز زیر پروژوکتور روشنفکری مرکزگرا قرار می‌گیرند و دیده نمی‌شوند. هرچند نتوان نسخه واحدی باز در این زمینه پیچید، اما نیم نگاهی به آراء کُردی در استان آذربایجان غربی نشان از مشارکت بالای همان شهروندانی است که گمان برده می‌شد در نوک پیکان اعتراضات بنیادین هستند و به هیچ وجه دیگر در اتمسفر سیاسی وضع موجود قرار نخواهند گرفت. در این انتخابات هم، برخی از شرکت‌کنندگان در انتخابات، باخت خود را پای مخالفان خود نوشتند. حتی شنیده شد که گفتند مبلغان عدم شرکت در انتخابات باعث شدند تا مردم نیایند و مثلا روزنه‌ای گشوده نشود. یا گفتند رد صلاحیت‌ها و حکمرانی موجود ناامیدی ایجاد کرده است. این نیز بخشی از درس ناموزی از انتخابات بود. واقعیت، اما آن است که برخی از روشنفکران، میانه‌روان و روزنه‌گشایان خود را دارای اعتبار ذاتی می‌دانند و در صورتی که رای نیاورند شکست را به گردن مانعی به جز خود می‌اندازند حال آنکه چنین اعتباری وجود ندارد. اگر جریانی سیاسی نتوانسته باشد نتیجه‌ای که می‌خواسته بگیرد، ابتدا باید نگاهی آسیب‌شناسانه به خود داشته باشد. به راستی چه ارتباط ارگانیکی بین روشنفکران و عموم مردم وجود دارد؟ چرا مردم نمی‌توانند به روشنفکران و سیاستمداران اعتماد کنند و به دعوت ایشان گوش دهند؟ آیا اساسا مفاهمه‌ای بین این دو وجود دارد؟ آیا سیاستمدارانی که از جناح اصلاحات در انتخابات شرکت نکردند هم دچار خطا شدند؟ آیا موافقان شرکت استدلال‌هایی کافی، عملکرد تشکیلاتی در صدد تبلیغات، عضوگیری در طول سال‌های منتج به انتخابات در جهت خواست خود داشته‌اند؟ آیا به صرف فرزند فلان شخصیت برجسته بودن عاملی برای پیروزی در سیاست است؟ آیا به فرض آنکه حرف آن‌ها حقیقت است مسئولیت شکست را از گردنشان ساقط می‌کند؟ بحث اینجا آن نیست که باید در این انتخابات شرکت می‌شد و یا نه، بحث آن است که اگر عده‌ای در انتخابات شرکت کردند و باختند، ابتدا عامل شکست را در خود بجویند و نه اینکه مجدد به برج عاج خودمحوری برگردند تا دوباره خود را به مردم عرضه کنند. درس دیگر را جریان اصولگرا می‌تواند بگیرد. به راستی رایی که آن‌ها باید از مردم می‌گرفتند همین چند هزار رای بود؟ آیا جایگاهی که آن‌ها در صندوق رای دارند همین است؟ آیا آن‌ها برنده نیامدن مردم نیستند؟ دلخوش بودن به چنین نتیجه‌ای عواقب خوبی برای آن‌ها در جمهوری ندارد، زیرا که انتخابات اُسّ و اساس این نظام است و پشت کردن به ذهنیت مردمی، تنها وقتی می‌تواند نتیجه بدهد که مردم حذف شوند. آن‌ها از سوئی به چهل درصد مشارکت مردمی دلخوش‌اند که در بسیاری از شهر‌ها رای باطله بخش قابل تجوهی از آرا بوده و کرسی‌های زیادی از مجلس باید در دور دوم پر شوند و از سوئی مشتشان از رای مردم فقیر. جریان اصولگرا به عنوان جریانی که این روز‌ها در قدرت است این انتخابات را نه برگی زرین از پیروزی‌های خود بلکه باید زنگ خطری برای خویش بداند و به خود و وضع و روز سیاسی خود باز بیاندیشد. در پایان نیم‌نگاهی به انتخابات نشان می‌دهد که بسیاری از چیز‌های غیرانتخاباتی هستند که بسا مهم‌تر از آنند و بر صندوق‌های رای موثر. صندوق رای عنصری جدا از پیش و پس از انتخابات نیست. رفتار حکومت با مردم، میزان آزادی بیان، تشکل‌ها، میزان کارایی تشکلات سیاسی و ارتباط ارگانیک‌شان با پایگاه رای خود و سهولت فعل سیاسی می‌تواند آن را پر شور کند و کج‌رفتاری‌ها می‌تواند آن را تنها به فرصتی برای جدال نیرو‌های خودی تبدیل سازد. بسیاری از خود می‌پرسند که حضور‌های پر شور در انتخابات چه نتیجه‌ای داشته است که باز داشته باشد، اما این زنگ‌خطری است برای همه. چه برای اصلاح‌طلبان که بیش از همه قوه مجریه را در دست داشته‌اند و چه برای اصولگرایان که خود را مدافعان راستین نظام می‌دانند. باری، این انتخابات برای همه درس‌آموز بود حتی اگر کسی از آن درسی نگرفته باشد.

 

 

تقلیل خواسته سیل‌زدگان به توزیع کنسرو چرا؟!


محمد بلوچ‌زهی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان تقلیل خواسته سیل‌زدگان به توزیع کنسرو چرا؟! نوشت: با گذشت بیش از یک هفته از رخداد سیل بلوچستان و سرعت پایین خدمات‌رسانی و رسیدگی به وضعیت بایسته سیل‌زدگان و مناطق سیل‌زده و نیز ورود گروه‌های مردمی و فعالان اجتماعی و مدنی برای امدادرسانی و کمک به آسیب‌دیدگان، در این میان باید توجه داشت که خواسته‌ها و مطالبات اساسی مردم در هیاهوی توزیع مواد غذایی و کنسرو لوبیا و تن ماهی و آب معدنی گم شده است. موضوعی که همواره طی سال‌های گذشته در اینچنین شرایط و مواقعی برای آسیب‌دیدگان رخداد‌ها و حوادث گوناگون اتفاق افتاده اکنون نیز در حال تکرار است و بیم آن می‌رود که باز دوباره با ورود احساسی و غیرکارشناسی گروه‌های مختلف مردمی به مناطق سیل‌زده و عدم نیازسنجی و اولویت‌گذاری درست اقدامات و خواسته‌های سیل‌زدگان و نیز تمرکز بیش از پیش بر توزیع اقلام غذایی که اتفاقا بسیاری از روستا‌های سیل‌زده از پذیرش آن اجتناب می‌ورزند سبب شده تا مدیریت سیل و سیل‌زدگان به انحراف کشیده شود. البته که در رخداد سیل اخیر بلوچستان پس از ورود دیرهنگام دولت به مناطق سیل‌زده و ناتوانی در مدیریت باید و شاید و به موقع سیل، این مردم محلی بودند که با پایبندی به مسوولیت اجتماعی خویش طبق معمول اینچنین حوادثی منتظر دولت نمانده و با ورود به موقع از مسوولان محلی و ملی جلو افتاده و آستین همت را بالا زده و ضعف‌های دولت را در این خصوص پوشش داده و نیاز‌های اولیه حادثه‌دیدگان را نیز مرتفع کرده‌اند. شاید ورود گروه‌های مردمی و فعالان اجتماعی و مدنی را در ابتدای حادثه امری معمول و ضروری و نیز در راستای همان مسوولیت اجتماعی و وظیفه انسانی بتوان تلقی کرد، اما حال که بیش از یک هفته از سیلاب ویرانگر در شهر‌ها و روستا‌های مختلف بلوچستان می‌گذرد، انتظار می‌رود که دیگر دولت به عنوان نهاد خدمت‌رسان و خدمتگزار مردم بیش از این از انفعال و کم‌تحرکی خارج شده و برای مدیریت بهتر سیل و مناطق سیل‌زده رشته این کلاف سردرگم را به دست بگیرد و پوشش‌دهی خدمات را منسجم و کاراتر و ملموس‌تر سازد. 

همچنین دولت به منظور نیازسنجی واقعی و پاسخ گفتن به مطالبات مطلوب حادثه‌دیدگان و نیز ارایه خدمات اثربخش باید پا پیش گذاشته و از هرگونه هرج‌و‌مرج در این آشفته بازار جلوگیری و گروه‌های داوطلبانه و بی‌برنامگی‌ها را مدیریت کرده و تمرکز کمک‌های مردمی را از توزیع کنسرو لوبیا و تن ماهی به سمت‌و‌سوی کمک‌های نقدی برای تقویت زیرساخت‌ها سوق می‌داد؛ و نیز از اینجا به بعد با گرفتن مدیریت خدمات‌رسانی از دست گروه‌های محلی که تجربه چندانی در این باره ندارند و برای انسجام و سامان‌بخشی بهتر و پرهیز از هرگونه بی‌برنامگی فرمان مدیریت را به دست ارگان‌های تخصصی خود می‌سپرد تا در سایه اتکا به نگاه کارشناسانه و تجارب ارزشمند سازمانی در این خصوص اقدامات موثر و مطلوبی در راستای کاهش آلام سیل‌زدگان و آسیب‌دیدگان انجام می‌شد. همین‌طور حضور پرشور گروه‌های فعال مدنی و اجتماعی و ارسال محموله‌های متعدد مواد غذایی از اقصی نقاط بلوچستان و نیز کشور طی چند روز گذشته سبب شده تا فشار‌های روانی از دوش دولت کم شود و نیز فعالیت اندک ارگان‌های مختلف دولتی در این هیاهو نیز اصلا به چشم نیاید. به راستی که در رخداد سیل اخیر بلوچستان با سرازیر شدن سیل کمک‌های مردمی و گروه‌های داوطلبانه در همان ساعات و روز‌ها نخست حادثه نهاد مدنیت به طرز معناداری گوی سرعت عمل و اقدام به موقع و سبقت را از دولت ربود.


حال اگر به چرایی توالی سیل طی این یکی، دو دهه اخیر در بلوچستان پاسخ گفته شود درخواهیم یافت که یکی از مهم‌ترین دلایل تکرار سیل و کاهش بازه زمانی وقوع آن از هر ده سال یک‌بار به دو سال در میان گم شدن صدای مطالبات اساسی، چون احداث و ترمیم بند‌های خاکی و حفاظتی روستاها، احداث سیل‌بندها، ترمیم راه‌ها، احداث پل روی جاده‌هایی که از دل رودخانه‌ها می‌گذرد و ... در دل هیاهوی توزیع کنسرو لوبیا و تن ماهی است. بنابراین در چنین مواقعی رسانه‌ها می‌توانند در دل این همه هیاهوی توزیع اقلام غذایی که هیچ دردی را از مردم دوا نمی‌کند و همان‌طور که در گذشته نیز درمان نکرده به تحقق خواسته‌های اساسی مردم کمک کرده و تمرکز این‌گونه فعالیت‌های مقطعی را به سمت جمع‌آوری مبالغ نقدی برای اقدامات پایدار و ماندگار سوق دهند. 


متاسفانه همواره با وقوع سیل طی این سال‌های اخیر ارایه خدمات پساسیل از جمله مقاوم‌سازی بافت‌های فرسوده، مرمت و حفر چاه‌های آب شرب، استحکام‌بخشی فضا‌های آموزشی و مدارس، جابه‌جایی و مدیریت اسکان روستا‌های در معرض خطر سیل و اقدامات زیرساختی‌ای از این قبیل به باد فراموشی سپرده شده که نتیجه این بی‌توجهی برای تقویت زیرساخت‌ها وقوع سیل مداوم در بلوچستان بوده است. یکی دیگر از ضعف‌هایی که همواره در مواجهه‌ها با رخداد سیل در بلوچستان کاملا مشهود می‌شود، نبود ماشین‌آلات و تجهیزات لازم راهسازی و ترابری و خدماتی به منظور بازگشایی جاده‌ها یا احداث بند‌های خاکی و حفاظتی برای جلوگیری از ورود سبلاب به مناطق مسکونی و روستاهاست. 


همچنین کمبود نیروی انسانی در پایگاه‌های امدادونجات هلال‌احمر، مراکز اورژانس، محیط زیست و منابع طبیعی به منظور اتخاذ اقدامات پیشگیرانه وقوع سیل و جلوگیری از تخریب بیشتر منابع طبیعی موجود از دیگر خلأ‌هایی است که هرگز مرتفع نشده است. به هر روی اگر در سیل اخیر نیز اقدامات پساسیل و تقویت زیرساخت‌های اساسی و لازم منطقه جدی گرفته نشود مسلما توالی وقوع سیل به صورت سالانه اتفاق خواهد افتاد و بیش از پیش حیات انسانی را با تهدیدی جدی روبه‌رو خواهد ساخت.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار