مرور روزنامه‌های سه شنبه ۲۴ بهمن ماه
منطقه در سایه روابط تهران – واشنگتن، افزایش دوبرابری نامزد‌های انتخابات، قالیباف، سرلیست شورای ائتلاف، احتمال رقابت باهنر و نوبخت برای ریاست مجلس، شرایط افزایش ۲۲۰ هزار تومانی یارانه، تشدید حملات هوایی صهیونیست‌ها به جنوب غزه، تیغ دولبه کاهش رشد نقدینگی، دگردیسی ناتمام تیم قلعه‌نویی در جام ملت‌های آسیا، اتباع خارجی مشمول مالیات دهی و نشانه‌های نگران‌کننده اعلام جرم علیه دیجی‌کالا از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است.
کد خبر: ۱۱۵۴۰۶۵
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۷ 13 February 2024

به گزارش «تابناک»، روزنامه‌های امروز سه شنبه ۲۴ بهمن در حالی چاپ و منتشر شد که شرایط افزایش ۲۲۰ هزار تومانی یارانه، جزئیات دریافت یارانه مواد غذایی، غزه در سلاخی و سکوت!، کشاکش سنتی و پاپ روی صحنه جشنواره فجر و انتخابات پاکستان؛ آرامش قبل از توفان؟! در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

 
 
 


در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم: 

 
 

 

 

لزوم هدفمندتر شدن یارانه اقشار متوسط


 مهدی حسن زاده طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان لزوم هدفمندتر شدن یارانه اقشار متوسط نوشت: روز گذشته رئیس مرکز مطالعات و اطلاعات رفاه ایرانیان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی از به‌روزرسانی سامانه رفاه ایرانیان و اطلاعات خانوار‌ها پس از ۲ سال خبر داد و آخرین آمار یارانه بگیران را اعلام کرد. به گفته «علیرضا محمدی» اکنون حدود ۸۰ میلیون نفر در کشور (معادل ۹ دهک) یارانه نقدی دریافت می‌کنند که از این جمع، ۳ دهک پایین، نفری ۴۰۰ هزار تومان و ۶ دهک بعدی نفری ۳۰۰ هزار تومان در ماه دریافت می‌کنند.

 


با یک محاسبه سرانگشتی مشخص می‌شود که سالانه حدود ۳۲۰ هزار میلیارد تومان یارانه نقدی به ۹ دهک جامعه پرداخت می‌شود. اما آیا این رقم هنگفت، توانسته تاثیری بر رفاه خانوار بگذارد؟ مسئله حمایت از خانوار‌ها در اقتصاد ایران همواره از چند جنبه محل بحث بوده است. از یک سو نحوه شناسایی خانوار‌های هدف، از سوی دیگر نحوه تامین منابع حمایت یارانه‌ای از محل یکسان سازی قیمت ارز یا افزایش قیمت انرژی و تبعات آن و همچنین نوع حمایت یارانه‌ای در قالب پرداخت نقدی یا غیرنقدی (کالابرگ الکترونیک) ۳ محور مهم مباحث یارانه‌ای بوده است. با این حال سوال این است که پرداخت نقدی و حتی شکل تکامل یافته‌تر یعنی پرداخت در قالب کالابرگ الکترونیک چقدر به قدرت خرید خانوار‌ها کمک می‌کند.


به نظر می‌رسد به جز برخی اقشار ضعیف (شاید در حدود ۳ یا ۴ دهک) که مبلغ یارانه حتی در همین حد هم در معیشت آن‌ها اثر محسوس دارد، اقشار متوسط با وجود مشکلات معیشتی، چنین یارانه‌ای مشکل آنان را حل نمی‌کند. از این منظر سوق دادن بخشی از یارانه مذکور برای این دست خانوارها، به ویژه با اولویت خانوار‌های فاقد مسکن، می‌تواند گزینه مناسب‌تری برای این خانوار‌ها باشد. در حقیقت اگر فرض کنیم یارانه فعلی کمکی به معیشت روزمره نیمی از یارانه بگیران نمی‌کند، اما می‌توان این مبلغ و حتی با فرض اصلاح تدریجی قیمت انرژی، مبلغ به مراتب بیشتری نسبت به یارانه فعلی را برای نیاز‌های اساسی‌تر این اقشار به ویژه در زمینه مسکن، بهداشت و درمان و آموزش اختصاص داد.


به طور مشخص نیمی از مبلغ یارانه فعلی که معادل ۱۶۰ هزار میلیارد تومان است، می‌تواند منبع قابل توجهی برای حمایت یارانه‌ای از اقشار متوسط فاقد مسکن یا نیازمند به حمایت بیمه‌ای کارآمدتر در بخش بهداشت و درمان یا آموزش و حتی اشتغال باشد. آن چه مهم است این است که ذهنیت سیاست گذار از حمایت یارانه‌ای باید از محدوده پرداخت نقدی و حتی کالابرگ الکترونیک که به مراتب از یارانه نقدی مفیدتر است، فراتر رود و به ویژه با اضافه شدن منابع ناشی از بازتوزیع تدریجی و پلکانی یارانه انرژی، این حمایت با ترکیب برخی منابع بانکی و بودجه‌ای دیگر به ویژه در زمینه نهضت ملی مسکن، می‌تواند به سمت مسائل عینی‌تر از جمله مسکن سوق یابد و کمک مهمی به حل مشکلات این اقشار در حوزه بهداشت و آموزش کند؛ لذا انتظار می‌رود که درباره هدفمندتر شدن یارانه‌های موجود تصمیمات بهتری اتخاذ شود.

 

تکثر، محیط زیست و آینده ایرانی 


میثم قهوه چیان طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان تکثر، محیط زیست و آینده ایرانی نوشت: در آغاز چهل و ششمین سال از حیات جمهوری اسلامی، سوالی می‌تواند از زاویه آینده‌نگری مطرح شود و آن اینکه مهم‌ترین مشکل ایران در سال‌های پیش رو چه خواهد بود. پاسخ به این سوال آسان نیست. بر اساس اینکه از کدام زاویه به ایران نگاه شود، پاسخ متفاوت خواهد بود، اما عمل سیاسی مردمان ایرانی تا کنون اکتفا به منظرشان بوده و آینده از این رو بسیار مشوش است. هرچند می‌توان گفت که انسان‌ها بر اساس منظر خود واقعیت را می‌بینند، اما اگر مردمان وحدت در عین کثرت را به رسمیت نشناسند و یا به بیان دیگر اگر این مناظر، همدیگر را به رسمیت نشناسند، آینده مدنظرشان شامل دیگری نبوده و با حذف او معنادار خواهد بود. از همین‌رو شاید اولین پاسخی که بتوان به این سوال داد، همین چندین آینده داشتن ایران باشد. چندین آینده بودن ایران می‌تواند مشکل بسیار لاینحلی بنماید، زیرا یک کشور، شهر و یا جامعه‌ای انسانی، از آن رو که یک واحدی عینی است و پهنه‌ای واحد از جغرافیا را اشغال کرده است، ضرورتا یک آینده خواهد داشت. نتیجه تباین در آینده‌های مد نظر، نمی‌تواند به آینده‌هایی متفاوت برای یک واحد منجر شود و از این رو ضرورتا یک پایان حذفی در کار خواهد بود. اما حذف آتیه، حذف یک امکان یا پیش‌بینی نیست، بلکه حذف یک امکان زیست و عمل سیاسی-انسانی هست. حذف آتیه تنها با حذف آتیه‌بینان و یا واحد سیاسی ممکن خواهد بود. آنچه در عمل و در خلال زیست سیاسی تاریخ معاصر ایران به کرات تجربه شده و می‌شود. وقتی رویدادی رخ می‌دهد، همگان به دو دسته متخاصم تقسیم می‌شوند و یا حتی وقتی چند دسته، چیزی واحد را می‌بینند. مساله اینجا در نفی تکثر و چندصدایی بودن نیست که تکثر ضرورت وجود انسانی است. مساله اینجاست که آینده یک واحد سیاسی از منظر تکثر اجتماعی قابلیت پذیرش، گفتگو و تعامل با دیگران را داشته باشد به عبارتی دیگر، پیش‌شرط حل مشکلات ایرانی، پذیرش آن است که مناظر مختلفی در پی حل این مشکلات هستند و چنین نیست که تنها یک دیدگاه همه چیز را ببیند و بتواند مشکلات را تدبیر کند. آینده‌ای انحصارگرایانه، امکان هر راه‌حل و دیدگاه دیگر را از بین می‌برد. بدون ماندن ایرانِ متکثر، ترسیم آینده‌ای واحد ممکن نیست، به معنایی دیگر، بدون احترام و موضوعیت بخشیدن به وحدتی به نام ایران که ظرفی برای مظروف اندیشه و اندیشه‌ورزان متکثر است، آینده ایران همراه با خشونت و حذف دیگری خواهد بود. آنچه در انقلاب اسلامی تجربه شد، بر آشوبیدن تکثر ایرانی بر علیه وحدت پهلوی بود، آنچه در پس از خود، وحدتی ایجاد کرد که روی خوشی با تکثرِ انقلابی نداشت، هر چند به نظر، اکثر جریان‌های سیاسی آن دوره به دنبال تحقق ایده‌آل مد نظر خود بودند. در آغاز چهل و ششمین سال جمهوری اسلامی، در پاسخ به پرسش مهم‌ترین معضل ایران، پس از چند آینده‌دار بودن ایران، وضعیت زیست محیطی ایران رخ می‌نماید. وضعیتی که فارغ از تکثر مناظر سیاسی وجود دارد. این مشکل چنان است که هر کسی با هر رای و نظری آن را باید ببیند و الا رای و نظری در خصوص واقعیت نیست. در حالی که چند سال مدام است خبر وخیم دریاچه ارومیه و بسیاری از آب‌بوم‌های ایرانی تکرار می‌شود، آرام آرام شهر‌های بزرگ یا بسیاری از مراکز استانی در هاله‌ای از آلودگی هوایی خفه می‌شوند. هرچند بحران محیط زیست معلول باشد و به سامان‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ما باز گردند، اما خود این معلول، به صورتی واضح و متمایز پیش روی هر کسی است. آنقدر بحران محیط زیست برجسته است که فرادستان و فرودستان فعلی و آتی را درگیر خود کند. هر دیدی سیاسی، فارغ از جایگاهش در جریان‌های موجود که این مسئله نبیند و برای آن پاسخ عملی و معقول نداشته باشد، غیرقابل اتکا، باور، کارآمدی و راهگشایی است. محیط زیست مسئله‌ای است که باید اصلاح‌طلب، اصول‌گرا و هر جریان دیگری ایرانی آن را ببیند و در خصوص آن صورت‌بندی و تحلیل داشته باشد. اگر این دو معضل را کنار هم بگذاریم، شاید بتوان، به راه‌حلی غیرایدئولوژیک‌‍تر نزدیک شد. این را از آنجا می‌گویم که معضل چندآینده‌دار بودن برای ایران، هر لحظه گفتگو را نیز در تنگنا قرار می‌دهد به طوری که در آستانه هر انتخاباتی، بحث چندان داغ می‌شود که گویی طرفین بحث، ایرانی و انیرانی هستند. هر طرف دیگری را به ضد ایرانی بودن متهم می‌کند و خشونت آتی، خشونت محتمل در فقدان گفتگوست. اما در این میان، محیط زیست، چون مصداقی از عینیت، آنچه هر سوژه ایرانی تنها با دیدن آن خود را می‌تواند ایرانی معرفی کند، رخ می‌نماید. گذار از محیط زیست به آینده ایران، نشان‌دادن مسائل به جای مناظر است. مراد آن است که آنچه مهم است، نه شرکت و یا عدم شرکت و نه رای به این و یا آن فرد یا ائتلاف که مسائلی است که قرار است این مناظر به آن پاسخ دهند. درست است که انتخابات تعیین کننده مشارکتی بودن یک نظام سیاسی است، اما هم نهاد‌های مردمسالار و هم نظام سیاسی رو در روی واقعیاتی هستند که باید آن‌ها را ببینند. مسئله محیط زیست که در برگیرنده نحوه مدیریت تاکنون کشور می‌تواند باشد، پای همه جناح‌ها را به میان کشیده است. غفلت از محیط زیست و عدم تامل در آن چنان دامن‌گیر است که اپوزوسیون را هم درگیر خود می‌کند. دعوت به طرح پرسش و پیشنهاد پاسخ، آینده ایران را بیشتر تضمین می‌کند تا درگیر شدن در تفکر سلبی و یا ایجابی. جریان‌های سیاسی از آنجا که از بدنه صنفی و اجتماعی برنخاسته‌اند، تنها در حال اثبات حقانیت سیاسی خود و نفی دیگری هستند. آن‌ها فضا را دوقطبی می‌خواهند و فارغ از گفتگو و به رسمیت شناختن دیگری و حتی دیدن مسائل عینی ایرانی. از این رو در آغازین روز‌های چهل‌وششمین سال از جمهوری اسلامی، به نظر می‌رسد آینده‌دار کردن ایران از منظر پذیرش تکثر ایرانی و توجه به مسائل عینی و اضطراریی، چون محیط زیست خواهد گذشت

 


شباهت‌های زلنسکی و نتانیاهو 


 روزنامه کیهان طی یادداشتی در شماره امروز شباهت‌های زلنسکی و نتانیاهو نوشت: آمریکا مدتی است در دو جبهه، درگیر جنگ سخت است. یکی جبهه «اوکراین» و دیگری جبهه «اسرائیل». در جبهه «اوکراین» آمریکا به کمک ناتو نزدیک به ۲ سال است که تمام توان خود را به شکلی «کنترل شده» به میدان آورده تا روسیه، رقیب سنتی و قدرتمند خود را تضعیف کرده و به نوعی، افسار چین را هم بکشد. برخی معتقدند، چین نیز مثل روسیه که مترصد فرصتی بود تا به اوکراین حمله کند، مترصد فرصتی است که به تایوان حمله کند منتهی منتظر نتیجه جنگ اوکراین است! این عده معتقدند اگر چین به این نتیجه قطعی برسد که ناتو -بخوانید آمریکا-از روسیه شکست خورده، لحظه‌ای در حمله به تایوان تعلل نخواهد کرد. در همین رابطه اشاره می‌کنند به رزمایش‌های پی‌در‌پی چین در نزدیکی تایوان. به قول ستون‌نویس «یورو نیوز»، «تقریبا روزی نیست که کشتی‌های جنگی چینی در آب‌های اطراف تایوان پرسه نزنند و هواپیما‌های جنگی نیز به سمت این جزیره در مسیر رفت و برگشت پرواز نداشته باشند. اگر این کشتی‌ها و جنگنده‌ها ناگهان به تایوان و مواضع آمریکا در منطقه حمله کردند چه؟»
جنگ در جبهه اوکراین در آستانه دو سالگی است و خبر‌هایی که نشان دهند، اوکراین قافیه را باخته و شکست آن قطعی است کم نیستند! اما جنگ در جبهه «اسرائیل» به تازگی چهار ماهه شده است. اگر ۷۱۲ روز طول کشید تا برنده و بازنده تقریبا قطعی جنگ اوکراین مشخص شود، برنده و بازنده قطعی جنگ غزه همان روز نخست یعنی پس از عملیات ۷ اکتبر خود را نشان دادند! اما آنچه در این یادداشت به دنبال تبیین آنیم، لزوما مشخص کردن برنده و بازنده این دو جنگ نیست. تمرکز این یادداشت بیشتر روی «آمریکا» ست. کشوری که در هر دو جبهه جنگ، تمام قد ورود کرده و میلیارد‌ها دلار نیز از جیب مالیات دهندگانش به یکی از طرف‌های جنگ کمک کرده و در جا‌هایی حتی خود مستقیما وارد جنگ شده است. بخشی از این هزینه‌های سنگین را هم بین متحدان «بله‌قربان» گویش سرشکن کرده و از قضا، در هر دو جنگ نیز در حال شکست است! هم خود هم متحدانش را وارد باتلاق‌هایی کرده که، فقط خدا می‌داند کِی بتوانند از آن خارج شوند. روی صحبت این یادداشت این است که، هرکس روی دیوار آمریکایی‌ها یادگاری نوشت، به چه سرنوشتی دچار شد..
بله، واقعیت این است که آمریکا در هر دوی این جبهه‌های جنگ حاضر است آن هم مستقیما و تا آنجا که توانسته از جبهه طرف خود حمایت‌های تسلیحاتی، مالی، سیاسی، اطلاعاتی و مستشاری کرده است از آن سو به شرکت‌های تسلیحاتی‌اش هم رونقی داده است! گزارش‌های متعددی از حضور مستشاران آمریکایی و اروپایی در اوکراین و «اسرائیل» منتشر شده است که همگی نشان می‌دهند، کنترل امور در این دو، نه در دستان نتانیاهو یا زلنسکی که در دستان آمریکایی‌هاست. ۲۰۰ میلیارد دلار، رقمی است که رسمی‌ها، درباره کمک‌هایِ فقط مالیِ آمریکا به زلنسکی به زبان رانده‌اند. آخرین بسته کمکی اروپا به اوکراین نیز ۵۰ میلیارد دلار بوده که کمتر از دو هفته پیش تصویب شد. اکنون نیز در کنگره آمریکا طرح تصویب یک کمک ۱۱۸ میلیارد دلاری دیگر به اوکراین و رژیم صهیونیستی در حال بررسی است. اما نتیجه این همه حمایت و سرازیر کردن دلار و سلاح چه بوده است؟
نتیجه این شده است که، هم اوکراین و هم رژیم صهیونیستی می‌گویند، بدترین شرایط تاریخ خود را تجربه می‌کنند. هر دو در جبهه‌های جنگ، تلفات بسیار سنگین و بی‌سابقه‌ای داده‌اند و اختلافات داخلی‌شان نیز آن‌قدر زیاد است که به تنهائی می‌تواند، رژیمی را زمین بزند. هم رژیم صهیونیستی و هم اوکراین، در کنار ضرباتی که در میادین جنگ می‌خورند، از درون دچار شکاف‌های کُشنده‌اند؛ شکاف‌هایی که به اعتقاد بسیاری، بعضا حتی می‌تواند کُشنده‌تر از ضرباتی باشد که از حریف در میادین جنگ می‌خوردند. اختلافات زلنسکی با فرمانده کل نیرو‌های مسلح اوکراین و تصمیم او برای برکناری این ژنرال برجسته را بگذارید کنار اختلافات نتانیاهو با یوآو گالانت وزیر جنگ رژیم صهیونیستی و تلاش‌هایی که برای برکناری او از قدرت شد. اختلافات نتانیاهو با اعضای کابینه فعلی و مقامات سابق این رژیم را هم بگذارید کنار اختلافات زلنسکی با اعضای کابینه و رهبران سیاسی سابق این کشور. زلنسکی گفته است، فقط به دنبال برکناری «والری زالوژنی» نیست بلکه به دنبال تغییرات گسترده در وزارت دفاع و کل کابینه‌اش است. «بنی گانتز» (عضو شورای جنگی رژیم صهیونیستی) هم گفته به دنبال سرنگونی نتانیاهو و کل کابینه اوست. مهاجرت معکوسی که در حال تغییر بافت جمعیتیِ «کشورِ مصنوعی اسرائیل» است را هم بگذارید کنار گزارش وزارت دفاع اوکراین که می‌گوید، دیگر نظامیِ زیر ۴۰ سالی برایش باقی نمانده و با لشکر پیرمرد‌ها به جنگ ادامه می‌دهد! چون «جوانان یا مهاجرت کرده و‌گریخته‌اند» یا «در جنگ کشته شده‌اند.» اندیشکده «اوکراین برای آینده» چندی پیش اعلام کرده بود، نتایج تحقیقاتش نشان می‌دهد، جمعیت اوکراین از زمان استقلال تاکنون، به نصف کاهش یافته و بخش قابل توجهی از این کاهش جمعیت، پس از جنگ با روسیه اتفاق افتاده است!
وضعیت اقتصادی این دو نیز، تعریفی ندارد. فساد ساختار سیاسی و اقتصادی اوکراین را پوسانده و یکی از دلایل اصلی قلع و قمع مقامات کیف به دست زلنسکی، با هدف مبارزه با همین فساد است که صورت می‌گیرد. این فساد در بخش دفاعی و نظامی اوکراین، گسترده‌تر عنوان شده است. دیروز فیلمی از یائیر لاپید، نخست‌وزیر سابق رژیم صهیونیستی منتشر شد که او هم از اوضاع اقتصادی رژیم صهیونیستی پس از شروع جنگ غزه گِله می‌کرد آنجا که گفت: «حکومت اسرائیل در این مدت به بی‌ارزش‌ترین حکومت تاریخش تبدیل شده است... ادامه این وضع قابل قبول نیست... قیمت صد‌ها کالا به شدت افزایش یافته و اقتصادمان ویران شده است.» 
گاهی فرجام‌های مشابه، نتیجه اتخاذ سیاست‌های مشابه است و اتخاذ سیاست‌های مشابه نیز نتیجه شخصیت‌های مشابه است. نتانیاهو و زلنسکی اگر مثل هم نبودند به نتایج مشترکی نمی‌رسیدند. مواضع این دو درباره فلسطین، ایران و آمریکا را مرور کنید. مو نمی‌ز‌ند!

 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار