نوشته‌ی: راشدانصاری
کد خبر: ۸۶۱۷۰۰
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۲ 12 June 2020

گاهی اوقات قیمت ها در ایران چنان سیر صعودی پیدا می کند و با سرعت پیش می رود که هیچ دونده ای با دو صد متر هم به گَرد آن نمی رسد،چه رسد به ما جماعت تنبل شعرا!
به عنوان مثال یک بار بنده سرِ شب می خواستم شعر طنزی بگویم برای روزنامه در خصوص قیمت دلار و سکه. در آن وقت ِ شب نرخ سکه یک میلیون تومان بود. داشتم با خودم فکر می کردم که یک مصراع شعر این طوری باشد که:" به یه میلیون که می رسه سکه/ می کنه پول از آسمون چکه..." خواستم با زبان محاوره باشد. اما تا نیمه های شب دیدم علاوه بر بالا رفتن نرخ دلار، نرخ سکه هم رسید به حدود یک میلیون و نُه صد هزار تومان . با خودم گفتم خب، شعر محاوره را بی خیالش می شوم و می گویم: "به دو میلیون که می رسد سکه/ می کند پول از آسمان چکه..."
شعر را تا صبح تمامش کردم و رفتم دفتر روزنامه(محل کارم.)
تحویل سردبیر که دادم گفت: "متاسفانه قیمت سکه امروز سه میلیون تومان است! و شما در شعرتان گفته اید" دو میلیون..."گفتم: اشکال ندارد، می نویسم: "به سه میلیون که می رسد سکه...." وزن شعر هم که خراب نمی شود.
شعر تایید شد و تحویل تایپیست دادم. تایپ که شد، صفحه آرا گفت:" بچه ها نرخ جدید سکه چهارمیلیون شد..."
این جا بود که به سردبیر محترم عرض کردم متاسفانه چهار میلیون با وزن این شعر جور در نمی آید و شعر مشکل وزنی پیدا می کند.
سردبیر گفت:"پس این شعر به درد چاپ نمی خورد."
گفتم:" باور بفرمایید دیشب به خاطر این شعر خواب نداشتم" و....
این جا بود که سردبیر محترم دلش به رحم آمد و در نهایت شعر یاد شده منتشر شد! و جالب است که تا روزنامه از چاپخانه بیرون آمد، نرخ سکه رسید به چهارمیلیون و ۳۰۰ تومان و تا لحظه ای که روزنامه در شهر توزیع شد؛ از مرز پنج میلیون تومان نیز عبور کرد!

 

انتهای پیام/*

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار