کد خبر: ۲۵۲۹۰۵
تاریخ انتشار: ۰۸ تير ۱۳۹۵ - ۲۲:۱۵ 28 June 2016
مادر شهید درباره این سوال که چرا مزار شهید علی اکبر کریمی هنوز بر روی جزیره ای در وسط سد البرز باقی ماند، می گوید: من به مسئولان اجازه ندادم که مزار پسرم را جا به جا کنند و از آنجایی که در وصیت نامه اش آن نقطه را برای تدفین انتخاب کرد بنابراین نگذاشتم تا وی را از آنجا به جای دیگری ببرند، نکته بعدی آنکه فرزند شهیدم در کنار پدرش در محوطه امام زاده علی (ع) تدفین شدند.

به گزارش تابناک مازندران، شهید علی اکبر کریمی خرداد ۱۳۴۳ در روستای سرین آلاشت به دنیا آمد، در دوران کودکی با حمایت والدین خود در روستای لفورک دهستان لفور شهرستان سوادکوه شمالی با اخلاق اسلامی تربیت شد و در سن هفت سالگی برای کسب علم به مدرسه ابتدایی فارابی لفورک رفت و مقطع ابتدایی را در همان مدرسه با امکانات اندک پشت سر گذاشت.

بعد از اتمام تحصیلات متوسطه در مهرماه سال ۱۳۶۲ برای تکلیف سربازی همراه با برادرش علی بابا عازم دوران آموزشی در ۰۴ بیرجند شد و  از آنجا به لشکر ۷۷ پیروز خراسان رفت که همزمان این لشکر عازم منطقه عملیاتی خرمشهر بود که این شهید نیز این لشکر را همراهی می کرد.

سه ماه در خط مقدم جبهه خط ابرویه به سر برد که در این مدت مرخصی نیامد و در مکاتبات خود با خانواده اش از روحیه قوی و استقامت هم رزمانش سخن می گفت.

در این مدت کوتاه در چهار عملیات شرکت کرد و در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۲ با گروه گشت برای شناسایی اطلاعات به خاک عراق رفت و این عملیات را با موفقیت به سرانجام رساند و سپس در شب بعدی مقرر شد دو افسر به همراه وی برای اطلاعات بیشتر و شناسایی قدرت دفاعی دشمن به خاک آنان بروند که دشمن متوجه حضور آنان شد و با شدت آتش قصد داشت آنان را به عقب براند اما آنان مقاومت کردند، وی نیز همان شب با پرتاب خمپاره مستقیم دشمن از ناحیه ران پا دچار آسیب شدید شد و بر اثر شدت خونریزی در همان خط جبهه با لب تشنه در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۳۶۲ به شهادت رسید.

بانو ولی پور مادر شهید علی اکبر کریمی در گفت و گو با ایسنا، درباره پسرش می گوید: علی اکبر پس از ۶ ماه حضور در جبهه در تاریخ 26 اسفند 1362 به شهادت رسید و در دوم نوروز 1363 پیکر پاک فرزندم را برایم به سوغات آوردند.

وی درباره سخنان علی اکبر با اشاره به اینکه فرزندم می گفت (جوانان باید همراه امام باشند و برای خدمت به این وطن در جبهه حاضر شوند) می افزاید:  هنگامی که به پسرم گفتم ازدواج کن در جوابم گفت (در حال حاضر باید به ندای رهبر خود گوش بدهم به همسر نیازی ندارم).

این مادر شهید می گوید: علی اکبر در صحبت های خود به من می گفت شماها نمی توانید بجنگید جوانان باید در جبهه ها حضور یابند.

مادر شهید درباره این سوال که چرا مزار شهید علی اکبر کریمی هنوز بر روی جزیره ای در وسط سد البرز باقی ماند، می گوید: من به مسئولان اجازه ندادم که مزار پسرم را جا به جا کنند و از آنجایی که در وصیت نامه اش آن نقطه را برای تدفین انتخاب کرد بنابراین نگذاشتم تا وی را از آنجا به جای دیگری ببرند، نکته بعدی آنکه فرزند شهیدم در کنار پدرش در محوطه امام زاده علی (ع) تدفین شدند.

بانو ولی پور با اشاره به وجود  آب در دورتادور روستای لفورک، یادآور می شود: هر چند دور تا دور روستایمان را آب محاصره کرد اما برخی از اوقات با قایق بر سر مزار پسرم می روم.

وی با بیان اینکه پس از ساخت سد حدود ۱۳ سال بر سر مزار علی اکبرم نرفته بودم و در حال حاضر دو سال است که می توانم با قایق بر سرمزارش بروم، گفت: پس از ۱۳ سال توانستیم با نامه نگاری هایی که با بنیاد شهید انجام دادیم از بین آب ها به جزیره لفورک برویم و در حال حاضر حدود دو سال هر ۶ ماه بر مزار فرزندم حاضر می‌شوم.

مادر شهید علی اکبر کریمی یادآور شد: محوطه اطراف مزار علی اکبر باید محافظت شود که هنوز اقدام نشد و این برعهده بنیاد شهید است.

عذرا کریمی خواهر شهید نیز در گفت و گو با ایسنا، با اشاره به اینکه شهیدان بر اساس هدف و عقاید خود به جبهه ها رفتند و امروز بر همه وظیفه است تا راه شهدا را ادامه دهند، می گوید: امیدواریم همه ادامه دهندگان راه این شهدا باشیم.

وی می افزاید: از آن روزی می ترسم که برادرم از من راضی نباشد بنابراین همه تلاش خود را برای نزدیک شدن به اهداف برادرم انجام می دهم.

این خواهر شهید با بیان اینکه همه کسانی که در جبهه های جنگ حضور می یابند برادرانمان هستند، می گوید: همه شهدا برای آینده خود آرزوهایی مانند ازدواج داشتند اما برای دفاع از وطن و احیای اسلام در جبهه ها حضور می‌یافتند.

وی درباره خصوصیات برادر شهیدش نیز اظهار می کند: برادرم صبح ها به مدرسه می رفت و بعد از ظهرها و روزهای تعطیل با حضور در شغلی به دنبال منبع درآمد برای خود بود.

خواهر شهید علی اکبر کریمی با گریزی به رابطه میان پدر و برادرش، خاطرنشان می کند: پدرم علی اکبر را بسیار دوست داشت، برادرم همیشه در کارهای کشاورزی به پدرم کمک می کرد و همه کاره وی بود و پدرم به سبب دلبستگی بسیار با علی اکبر، نتوانست دوری وی را تحمل کند و بعد از ۵ سال به پیش برادرم رفت.

وی درباره نامه ای که برادرش علی اکبر برایشان فرستاد که آن نامه حاوی پیام آمدن وی را در سه روز پیش از تحویل سال می داد، می گوید: برادرم پیش از ایام نوروز نامه ای برایمان فرستاد و که در این نامه نوشته بود که سه روز قبل از عید به خانه بر می گردد و همه خانواده چشم انتظار دیدن برادر بودیم و من از خوشحالی هر از گاهی به سر کوچه نگاه می انداختم تا شاید برادرم را زودتر از دیگران ببینم.

این خواهر شهید با اشاره به اینکه در دوم فروردین 1363 زمزمه هایی شنیده می شد که خبر از شهادت برادرم را می داد، خاطرنشان می کند: خبر شهادت برادرم با همهمه محلی ها به گوش خانواده رسید و در آن دوره نانوایی وجود نداشت و خانم های محل دست به دست هم دادند و با پخت نان و آوردن آب از چشمه به استقبال شهید می رفتیم.

وی درباه وصیت شهید علی اکبر کریمی برای تدفینش در همان نقطه ای که خودش درخواست کرد، می گوید: برادرم هنگامی که برای آخرین بار به لفورک آمد چون منزلمان نزدیک امام زاده علی (ع) بود؛ اطراف امام زاده را دور زد، من و خواهرم هم هر جایی که برادر می رفت همراهیش می کردیم در حال راه رفتن من با شوخ طبعی گفتم برادر چرا به این مکان و امام زاده نگاه می کنی و دور می زنی، برادرم هیچ نگفت اما همان مکانی که وی نگاه می کرد را در وصیت نامه خود ذکر کرد که «اگر شهید شدم مرا همان مکانی که برای آخرین بار با خواهرهایم قدم می زدم و به آنجا نگاه می کردم دفن کنید» آن مکان روبه روی خانمان کنار امام زاده بود.
به گزارش ایسنا، روستای لفورک در دهستان لفور شهرستان سوادکوه شمالی استان مازندران در میان آب های سد البرز همچون جزیره ای سرسبز و بهشتی گمشده در میان آب خود نمایی می کند.
این روستا در گذشته کمتر از ۶۰ خانوار جمعیت داشت و پنج شهید را تقدیم انقلاب کرد و ۶ جانباز از این دیار به یادگار ماندند.
در گذشته مردم در روستای لفورک شهرستان سوادکوه شمالی زمین های کشاورزی و مراتع را برای چرای دام های خود در اختیار داشتند اما زمین ها را برای ساخت سد از آنان گرفته شد.

گزارش از زهرا اشکیود خبرنگار ایسنای مازندران

 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار